حق بدهید که نگران باشیم دوران مدیریت محمود احمدینژاد بر اقتصاد ایران تَکرار شود و دوباره شاهد کلنگزنیهای سیاسی و پوپولیستی و حیف و میل منابع کشور باشیم.
ما که داستان چگونگی ایجاد فولاد مبارکه، آلومینیوم المهدی، معادن چادرملو، گلگهر و چغارت را میدانیم، روایتهایی از دلایل عقبماندگی در صنعت خودرو کشور را شنیدهایم، راز صنعتی نشدن کشور و رشد نیافتن بخش خصوصی را میدانیم، پس حق داریم که پرسش کنیم این راه که میروید به کجاست؟
تاریخ را بخوانید. در کدام دوره ما در "برهه حساس کنونی" نبودهایم، دشمن علیه ما توطئه نکرده و از کمبود منابع ارزی و ریالی و فرصت حضور سرمایهگذاران خارجی رنج نبردهایم؟
اگر امروز منتقدیم که چرا افراد کم تجربه در مجموعه تولید و تجارت بکار گرفته شده و عدهای پشت درهای بسته گمان میکنند عقل کل هستند و بدون مشورت با استخوان خرد کردههای تولید و تجارت نسخه مینویسند، میدانیم که از تنور پاورپوینتهای رنگارنگ نانی برای توسعه کشور پخته نمیشود.
وقتی که در سایت وزارت صمت گزارش عملکرد سه ماهه وزارت صمت منتشر شده و در آن گزارش عملکرد هیچ نشانی از تغییرات رشد ارزش افزوده بخش صنعت و معدن و تجارت به تفکیک دیده نمیشود و اثری از تغییرات اشتغال و برنامه منسجم برای ایجاد دو میلیون شغل در چهار سال دیده نمیشود و بهجای آن فقط از تغییرات چارت وزارت و برخی برنامه و پروژههای کاغذی گزارش داده شده است، چرا نگران نباشیم؟
به آمارهای رسمی که توجه میکنیم میبینیم در فصل تابستان رشد بخش صنعت از ۵.۵ درصد به ۲.۱ درصد کاهش پیدا کرده و رشد بخش معدن از منفی ۰.۱ درصد به منفی ۳.۷ درصد کاهش پیدا کرده است.
رشد بخش تجارت نیز با وجود فروکش کردن کرونا از ۴.۹ درصد به ۱.۵ درصد کاهش پیدا کرده است!
آمار پژوهشکده پولی و بانکی نشان میدهد که بعد از شانزده ماه رشد ماهیانه شاخص تولید شرکتهای بزرگ بورسی صنعت منفی شده و به منفی ۱.۱ درصد رسیده است!
نباید بپرسیم دلیل این کاهشها چیست و چه برنامهای برای افزایش آن در نظر گرفته شده است؟
وقتی که دقیقا در هفته پژوهش و در شرایطی که همه کشورها روز به روز توجه به آموزش و پژوهش را سرلوحه فعالیت های خود قرار دادهاند، معاونت آموزش و پژوهش مهمترین وزارتخانه کشور حذف میشود و حتی در حد یک دفتر هم جایگاه پیدا نمیکند، نباید نگران بود؟
وقتی میبینیم خروج نخبگان بدنه وزارت صمت در طول ماههای گذشته افزایش یافته و متوجه میشویم عمده ترین دلیل خروج آنان دانش کم تصمیم گیران حوزه اعلام شده، بطوریکه کار کردن برای آنان را سخت کرده، چگونه میتوانیم بیتفاوت باشیم؟
از اینکه در حکمی مدیر انجمن اوقات فراغت، مجری، گوینده و مدیر روابط عمومی برنامه خندوانه به مدیرعاملی شرکت نمایشگاه بین المللی ایران منصوب میشود، چه پیامی را باید دریابیم؟
نباید نگران تئوری معروف چرچیل باشیم که میگوید برای نابودی یک کشور کارهای بزرگ را به افراد کوچک بسپارید؟!
توقع داریم که مدیران ارشد کشور در "برهه حساس کنونی امروز" هم پای صحبت آنان که روزی مسئولیت داشتهاند بنشینند و اشتباههای آنان را تَکرار نکنند.
امروز نیازمند آنیم که کنار هم باشیم، راه خطای گذشتگان را نرویم، مشورت پذیر باشیم، مفاهیم توسعه را یاد بگیریم و با حفظ تولید، اشتغال و بازار موجود، برای پیشرفت کشور تصمیم بگیریم و تقسیم کار کنیم.
تجربه بزرگ کشورهای توسعه یافته را مطالعه کنیم و بدانیم آنان چه مسیری را طی کردند که در بازارهای دنیا سهمی دارند و به این پرسش پاسخ دهیم که چرا با وجود تمامی ابزارهای موجود برای توسعه کشور، هنوز توسعه نیافتهایم.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست